معمولا وقتی از زبان دوم صحبت می کنیم به این معناست که یک زبان اول را یاد گرفتهایم. آموزش زبان اول کلا یک چیز متفاوت است. همان قدر که یادگیری زبان اول آسان و بدون زحمت میباشد، یادگیری زبان دوم نیازمند صرف وقت و تلاش است. این مهمترین تمایز این دو است. معمولا وقتی کودکی به دنیا می آید، از همان ابتدا آموزش زبان او شروع میشود. حتی بدون اینکه خود کودک متوجه آن باشد و یا برنامه ای برای یادگیری زبان داشته باشد،آن یک فرایند کاملا ناخوداگاه و غیر قابل جلوگیری است. او زبان را یاد می گیرد بدون اینکه کسی لغات، تلفظ یا قوانین دستوری را به او یاد دهد. در مورد زبان دوم مسئله متفاوت است. چه بسا افرادی که به یادگیری زبان دوم اقدام می کنند ولی همه انها موفق نمی شوند. بعضی به درجات عالی از زبان دوم میرسند و برخی در وسط راه دست میکشند.
یادگیری زبان دوم از صدها سال پیش مورد توجه مردم قرار گرفته است. در قدیم بر این باور بودند که اگر گرامر و لغات را یاد دهند و زبان آموز با روش گرامر و ترجمه (grammar and translation) به آموزش زبان انگلیسی بپردازد نتیجه مطلوبی خواهند گرفت. جالب است که در ایران همچنان برخی معلمان این کار را انجام میدهند یعنی متنی را میخوانند سپس ان را ترجمه میکنند و گرامر آن را توضیح میدهند. این روش در دنیا دیگر استفاده نمیشود. متخصصان میگویند این روش به جای اینکه خود زبان را یاد دهد در مورد آن یاد میدهد. مثلا به زبان آموز یاد می دهد که جملات در زبان انگلیسی چگونه است بجای اینکه توانایی ساختن و ادای جمله را یاد دهد.
بعد ها متخصصین بر این مسئله تمرکز کردند که وقتی کسی زبان اول را به آن آسانی یاد میگیرد احتمالا با تقلید همان مراحل و فعالیت های زبان اول بتواند زبان دوم را هم به همان سادگی یاد بگیرد. برای همین شرایط یادگیری زبان اول را برای آموزش زبان دوم شبیه سازی کردند. روش هایی به وجود آمد که کاملا به تقلید از آموزش زبان اول میپرداخت. مثلا از زبان آموز می خواستند که ابتدا به مدت چند ماه فقط به مکالمات انگلیسی گوش دهد و سپس اقدام به تمرین اسپیکینگ کند. اما این روش ها هم زیاد نتایج مطلوبی به همراه نداشت. زیرا برخی متخصصین معتقدند که کودک یک استعداد غریزی برای یادگیری زبان اول دارد و این استعداد با افزایش سن از بین میرود. چرا که مغز درگیر مسائل دیگر میشود و انعطاف قبلی خود در آموزش را از دست می دهد.
موردی که امروزه در جهان مطرح شده این است که زبان پدیده پیچیده ای است که نیاز به اجزا دانش و مهارت متعددی دارد. زبان هم از نظر دانش و هم از نظر مهارت دارای ارتباطی بسیار پیچیده است. شما وقتی میخواهید راجع به مطلبی اطلاعات کسب کنید به دنبال کتابها و مطالعه در مورد آن میروید ولی اگر بخواهید دوچرخه سواری یاد بگیرید سراغ کدام کتابها میروید؟ دوچرخه سواری دانش نیست بلکه یک مهارت است و فقط با آزمون و خطا و تمرین به این مهارت دست پیدا میکنید. قسمتی از زبان نیز مهارت است و باید با تمرین فراگرفته شود، هرچند قسمت دیگر آن دانش و اطلاعات است و برای فراگرفتن مثل دیگر دانش ها نیاز به مطالعه دارد. این دو مورد مطالعه و تمرین لازم و ملزوم یکدیگرند و تنها یکی از انها کافی نیست.
قسمت دانش در آموزش زبان انگلیسی را که میتوان با مطالعه و خواندن به دست آورد خود حداقل به سه بخش عمده تقسیم می شود که هرکدام را بررسی میکنیم.
در آموزش زبان انگلیسی یادگیری لغت یک امر اجتناب ناپذیر است اما منظور از یادگیری لغت تنها فهمیدن معادل آن در زبان مادری نیست. شما وقتی میتوانید ادعا کنید لغتی را یاد گرفته اید که بتوانید معانی مختلف آن را درک کنید، نحوه استفاده از آن را در جمله بدانید، نوع آن را تشخیص دهید و… . لغات در آموزش زبان به دو نوع فعال (active vocabulary)و غیر فعال (passive vocabulary) تقسیم میشوند. لغات فعال لغاتی هستند که شما آنها را یاد میگیرید و میتوانید در جملات خود نیز به کار ببرید. اما لغات غیر فعال لغاتی هستند که انها را یاد میگیرید و به خاطر میسپارید اما نمیتوانید در صحبت و نگارش خود از آنها استفاده کنید. این موضوع حتی در زبان مادری شما وجود دارد. شما باید برای هر دو نوع وقت کافی را بگذارید اما لغات فعال در اولویت قرار دارند.
بخش دیگر آموزش زبان آنگلیسی یادگیری قوانین دستوری یا همان گرامر است. نحوه چیدمان کلمات در جمله، نحوه استفاده از ضمایر، افعال، صفتها و… در جمله سازی، تشخیص زمان جمله، تشخیص نوع جمله همه و همه به دانش ساختار و گرامر زبان برمی گردد. زبان آموزان با مطالعه کتابهای مربوطه میتوانند تا حدودی این قوانین را یاد بگیرند.
هنگام آموزش زبان انگلیسی در بیشتر موسسات و آکادمی ها به بحث تلفظ تاکید زیادی نمیشود اما باید گفت که تلفظ و لهجه ویترین دانش و مهارت زبان انگلیسی شماست. یعنی وقتی جایی شما شروع به صحبت انگلیسی می کنید قبل از تمام بخش های دانش و مهارت زبان شما، این تلفظ و لهجه شماست که ظاهر میشود. هرچقدر لهجه شما به لهجه افرادی که انگلیسی زبان مادری آنهاست نزدیک تر باشد یعنی این بخش از یادگیری را به خوبی انجام داده اید. این نکته هم باید ذکر گردد که در هر زبانی که افراد بعد از سنین بلوغ اقدام به یادگیری کنند دارای لهجه خواهد بود. زیرا ساختار اصوات زبان اول در نحوهی تلفظ اصوات زبان دوم تاثیر خواهد گذاشت. هدف از آموزش و تمرین تلفظ به حداقل رساندن این تفاوت های تلفظ یا همان لهجه است.
مواردی که به عنوان بخش دانش اموزش زبان ذکر گردید یک بخش ماجرا است و بخش دیگر مهارتهای لازم در آموزش زبان انگلیسی است که باید آنها را کسب کنید. مهارت صحبت کردن، گوش کردن و متوجه شدن، خواندن و متوجه شدن و مهارت نوشتن. برای کسب هرکدام از این مهارتها باید آنها را تمرین کنید و انجام دهید. برای مثال گوش کنید تا مهارت گوش کردن شما تقویت شود. یا از لغات و گرامر یاد گرفته شده استفاده کنید و حرف بزنید. برای پیشرفت در این مهارت ها اصلا نگران اشکالات نباشید، اشکالات جزئي از فرایند آموزش زبان انگلیسی است. برای یادگیری خواندن نیز باید متنهای متفاوتی را بخوانید و در فهم آن بکوشید. همچنین برای افزایش مهارت نوشتن باید جمله بسازید، بنویسید و از نوشتن جملات اشتباه نیز نترسید و به نگارش توجه کنید.
دیدگاهتان را بنویسید